مثل بیابونی که دل‌تنگ بارونه

1 نظر

معرفی گروه:
Everything but the Girl گروه دو نفره انگلیسی است که در سال 1982 تشکیل شد. اعضای گروه عبارتند از Tracey Thorn خواننده و    گیتارنوازگروه و  Ben watt گیتارنواز و کیبوردنواز و خواننده همراه که هر دو متولد سال 1962 هستند. دردانشگاه با هم آشنا شدند و الان هم با هم زندگی می‌کنند. به شدت نسبت به رابطه خودشون حسّاس هستند و اجازه نمی‌دند که ملّت سر از کارشون در بیارند. سه فرزند دارند و دور از هیاهو مشغول بزرگ کردن‌شون هستند. نام عجیب و غریب گروه (به معنی تحت الفضلی همه چیز به غیر از دختره!) رو هم از شعار یک فروشگاه معروف فروش مبلمان انتخاب کرده‌اند. اردی‌بهشت امسال هم تریسی آلبومی رو منتشر کرد به نام Love And Its Opposite.

در مورد آهنگ:
Missing که در قالب آلبوم Amplified Heart در سال 1994 منتشر شد. یکی از بهترین و شناخته‌شده‌ترین آهنگ‌های این گروه به شمارمی‌آد. این آهنگ به قدری محبوب و پرفروش شد که جهت و سبک گروه رو عوض کرد و آهنگ‌های اونها که قبلن بیشتر در سبک folk وجاز بودند، حالابیشتر به شکل الکترونیک خونده می‌شوند. اونها تا قبل 1994 هشت آلبوم منتشرکرده‌بودند و تنها یک آهنگ اونها به نام I Don'tWant to Talk About It در سال 1988 در جدول پرفروش‌های بریتانیا وارد شده‌بود. با انتشار Missing خوشبختی هم به اون‌ها رو کرد و معروف شدند. نسخه‌های رقصی این آهنگ در کلوب‌های سراسر دنیا ملّت ر وبه رقص می‌اورد و در اکثر کشورها جزو پرفروش های جداول پاپ بوده.
برخلاف ریتم تند آهنگ، شعر غمگینی داره و همون‌طور که تو ترجمه اون می‌بینید حکایت شخصی‌ست که دلتنگ عزیزاز دست رفته خودشه و بارها و بارها به خیابون و خونه اون می‌ره تا بلکه بتونه اون رو دوباره ببینه. این چرخه تو آخر آهنگ با تکرار بخش اوّل آهنگ به خوبی نشون داده شده.

دلتنگی
از قطار پیاده می‌شم.
بازهم دارم از خیابونتون می‌گذرم.
و از کنار در خونه‌ت رد می‌شم.
امّا تو دیگه اونجا زندگی نمی‌کنی.
سال‌ها از وقتی که اینجا بودی گذشته‌.
حالا تو رفته‌ایی و در جایی مثل فضای بی‌کران ناپدید شدی
و جایی بهتر پیدا کرده‌ای.
و من دل‌تنگتم،
مثل بیابونی که دل‌تنگ بارونه.
ممکنه مرده باشی؟
تو همیشه دو قدم از دیگران جلوتر بودی.
و زمانی که می‌خواستی بدوی،
ما به تو نمی‌رسیدیم.
تو خونه‌ات می‌گردم،
جایی که همیشه بوده‌ام.
تقریبن می‌تونم صدات رو بشنوم،
که داری صدام می‌کنی.
و من دل‌تنگتم،
مثل بیابونی که دلتنگ بارونه.
برمی‌گردم وسوار قطار می شم.
از خودم می‌پرسم چرا باز برگشتم؟
می‌تونم خودم رو راضی کنم که برنگردم؟
دوروبر جایی که زندگی می‌کردی می‌پلکم.
از وقتی که رفتی زمان چیزی برای من نداشته.
درسته که خیلی وقته رفتی
امّا نمی‌تونم دیگه ادامه بدم
و من دل‌تنگتم،
مثل بیابونی که دل‌تنگ بارونه.
از قطار پیاده می‌شم.
بازهم دارم از خیابونتون می‌گذرم.
و از کنار در خونه‌ت رد می‌شم.
امّا تو دیگه اونجا زندگی نمی‌کنی.
سال‌ها از وقتی که اینجا بودی گذشته‌.
حالا تو رفته‌ایی و در جایی مثل فضای بی‌کران ناپدید شدی
جایی بهتر پیدا کرده‌ای.
و من دل‌تنگتم،
مثل بیابونی که دل‌تنگ بارونه.

missing
I step off the train
I'm walking down your street again
And pass your door
But you don't live there anymore
Its years since you've been there
Now you've disappeared somewhere Like outer space
You've found some better place
And I miss you-
Like the deserts miss the rain
?Could you be dead
You always were Two steps ahead of everyone
We'd walk behind
While you would run
I look up at your house
And I can almost hear you
Shout down to me
Where I always used to be
And I miss you-
Like the deserts miss the rain
Back on the train
?I ask why did I come again
?Can I confess
I've been hanging' round your old address.
And the years have proved to offer nothing since you moved
You're long gone
But I can't move on
And I miss you-
Like the deserts miss the rain
I step off the train
I'm walking down your street again
And pass your door
But you don't live there anymore
Its years since you've been there
Now you've disappeared somewhere Like outer space
You've found some better place
And I miss you-
Like the deserts miss the rain

Related Posts

» ادامه مطلب

تولدتون مبارک آقای لنون

1 نظر
جناب آقای administrator آسمان
خواهشمندیم از طرف ما هفتادمین سالروز تولد آقای جان لنون رو بهشون تبریک بگید و از طرف ما کلّی پای ترانه‌هایی که بعد از مرگ تو بهشت خوندند و ما هنوز نشنیدیم لایک بزنید و اگر امکان داشته‌باشه به حرمت ترانه‌هایی که تو این دنیا خوندند و خیلی‌ها رو از غلطیدن در اون گودال عمیق رهانیدند، ایشون رو بیامرزید.
با تشکر
بنده نادم و روسیاه درگاه شما

علیرضا

Related Posts

» ادامه مطلب

آن ‌روزها وقتی که بچّه بودم*

0 نظر

چارلز آزناور خواننده، هنرپیشه و آهنگساز ارمنی الاصل فرانسوی در سال 1924 در پاریس به دنیا آمد. کلّی ترانه به زبان‌های فرانسوی و انگلیسی خوانده و یکی از محبوب‌ترین خواننده‌های فرانسوی دنیاست. در بیش از 60 فیلم بازی کرده که یکی از معروف‌ترین اونها "به پیانیست شلیک نکنید " ساخته استاد فرانسوا تروفو ست. آزناور عزیز به رغم سنّ بالایی که داره هنوز هم، ماشاالله بزنم به تخته، سروموروگنده مشغول فعّالیّت ‌های هنری است و حتّی در سال 2006 یک تور دور دنیا رو شروع کرده‌بود. آهنگ yesterday when I was young یکی از معروف‌ترین آهنگ‌هایی است که آزناور در سال 1961 خوانده. نسخه‌های متعددی از این آهنگ توسط خواننده‌های دیگر به زبان‌های فرانسوی به نام Hier Encore ، ایتالیایی Ieri Si و اسپانیایی هم Ayer Aún خوانده‌شده. خواننده‌های زیادی از جمله خولیو ایگلسیاس، پدر اون پسره مرتیکه مانتی‌سانتال مثلاً‌ عاشق‌پیشه انریکو ایگلسیاس،‌ ری کلارک(نمی‌شناسمش) و آن مرد وارسته خدابیامرز دوست‌داشتنی فرهادمهراد هم این آهنگ رو دوباره‌خوانی و یا به اصطلاح کاور کردند. ویدیو کلیپ این اهنگ رو هم می تونید اینجا ببینید. همین!
برای ترجمه بخش‌هایی از این ترانه از مطلب "طوفان در شهر ما" نوشته خانم: ویدا قهرمانی که در مجلّه هفت شماره 14 چاپ شده‌است، استفاده کردم.

دانلود ترانه از این‌جا

آن روزها وقتی که جوان بودم.
آن روزها وقتی که جوان بودم
طعم زندگی به شیرینی قطره‌های باران بود بر زبانم.
سر به سر زندگی می‌گذاشتم،
تو گویی بازی احمقانه‌ای است.
همان‌گونه که نسیم شامگاهی
سر به سر شعله شمع می‌گذارد.
هزاران رویا در سر،
و چه برنامه‌های باشکوهی برای خود داشتم.
دریغا که هر چه می‌ساختم، بر شن های روان می‌ساختم،
شب‌ها می‌زیستم و از نور عریان روز می‌گریختم.
و اکنون تنها می‌‌بینم که سال‌ها چگونه از برابرم می‌گریزند.
آن روزها وقتی که جوان بودم
چه بسیار ترانه‌های سرمستی که در انتظار سرودن بودند.
چه بسیار سرخوشی‌هایی که در انتظار من بودند
و جه بسیار درد و رنج‌هایی که چشمان خیره‌ام نمی‌دیدندشان.
به سرعت می‌دویدم و جوانی و زمان را به زانو درآوردم.
و هرگز مکث نکردم تا ببینم معنای زندگی چیست.
و هر گفتگویی که اکنون می‌توانم به یاد ‌آورم
مرا در خود فرومی‌برد، و دیگر هیچ.
آن روزها ماه آبی بود.
و هر روز شوریده،‌ چیز تازه‌ای برای ما به ارمغان داشت.
عمرم را همانند عصای جادو به کار می‌بردم،
و هرگز بیهودگی و هدر رفتن ناشی از آن را نمی‌دیدم.
بازی عشق بود که با تکبّر و غرور نقش‌آفرینی مي‌کردم.
و هر شعله‌ای که افروختم، ‌به سرعت فرو ‌نشست.
تمام دوستانم به نوعی پراکنده شدند،
و در آخر من، تنها بر صحنه نمایش باقی ماندم.
چه بسیار ترانه‌هایی در ذهنم هستند،
که هرگز خوانده نخواهند شد.
بر زبانم طعم تلخ قطره ای اشک را احساس می‌کنم.
و زمان به سویم می‌آید
به تاوان آن روزها
آن روزها وقتی که جوان بودم.

yesterday when I was young
yesterday when I was young
the taste of life was sweet as rain upon my tongue
I teased at life as if it were a foolish game
the way the evening breeze may tease a candle flame
the thousand dreams I dreamed, the splendid things I planned
I always built, alas, on weak and shifting sand
I lived by night and shunned the naked light of day
and only now I see how the years ran away

yesterday when I was young
so many drinking songs were waiting to be sung
so many wayward pleasures lay in store for me
and so much pain my dazzled eyes refused to see
I ran so fast that time and youth at last ran out
I never stopped to think what life was all about
and every conversation I can now recall
concerned itself with me, and nothing else at all

yesterday the moon was blue
and every crazy day brought something new to do
I used my magic age as if it were a wand
and never saw the waste and emptiness beyond
the game of love I played with arrogance and pride

and every flame I lit too quickly, quickly died
the friends I made all seemed somehow to drift away
and only I am left on stage to end the play
there are so many songs in me that won't be sung
I feel the bitter taste of tears upon my tongue
the time has come for me to pay for
yesterday when I was young

 

Related Posts

» ادامه مطلب